....

ارسال شده در جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, - 9:15 قبل از ظهر

 

دنیا این جور نمی مونه

تنها بودن خوبه
تنها نوشتن خوبه
خوبه می نویسی و کسی قضاوت ات نمیکنه
خیلی خوبه
خوبه این نوشته هات رو کمتر کسی میخونه
کم تر کسی بهش جدی نگاه میکنه
خیی خوبه
دور از چشم آدم ها بنویسی
کسی هم کاری ات نداشته باشه
این سردرد ها
این حال بد
این ها
همشون تموم میشن بالاخره یه روز
دنیا این جوری نمی مونه ..

نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, - 11:33 بعد از ظهر

 تو هم منو تنها گذاشتیو رفتی ولی میدونم روزی از روزها بهم میرسیم ولی ......؟

 

افسوس .....


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, - 11:27 بعد از ظهر

دلم برات بد جور تنگ شده ولی افسوس که خودت اینو نمیدونی ...؟

 


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, - 11:1 بعد از ظهر

 چرخه اقتصاد کشور نمی چرخه ...؟

اهان! موی منه که لاش گیر کرده ...؟


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, - 3:22 بعد از ظهر

 

تو موندی و بی کسی و یه عمر خاطره پیش روت

توی آینه ببین چه زوده زود

 

توی جوونی غصه اومد سراغت پیرت کنه

نذار که تو اوج جوونی

غبار غم بشینه رو دلت

یهو پیر و زمین گیرت کنه

منتظرش نباش

دیگه اون تنها نیست

 

تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون نمی یاد

خودش گفت یه روزی می ذاره می ره

خودش گفت یه روز خاطره هاتو می بره از یاد

 

آخه دل من دل ساده ی من

تا کی می خوای خیره بمونی به عکس رو دیوار

آخه دل من دل دیوونه ی من

 دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یه عمر آزگار

دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت

 تو موندی و بی کسی و یه عمر خاطره پیش روت

دیگه نمی یاد دیگه پیشت نمی یاد

تو موندی و تنهایی و یه عمر بی کسی

 

تا کی می خوای بشینی به پاش بسوزی

 تا کی می خوای چشم به در بدوزی

در پی پیدا کردن کسی برو

که واسه ی خودت بخواد تو رو

 

          (ف)...


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, - 3:17 بعد از ظهر

چقدر صدات کنم خدا...

میگن خدا همین وراست ، تو ذهن خواب من و تو

 

یه جایی که تا برسی ، میگن که دیره و برو

میگن اگه صداش کنی ، به قلب تو سر میزنه

چقدر صدات کنم خدا... بیا که پایان منه

تو گریه ی ستاره ها سر رو جاده ها می ذارم

نمیاد صدای پات رو به آسمون می بارم

من نشستم بعد پایان ، تو بیا منو شروع کن

شمعی تنها رو به بادم تو غروب من طلوع کن

پنجره ی امیدم رو ، روبه خدا باز می کنم

اونم منو نمیبینه ، گریه رو آغاز میکنم

تو التهاب گم شدن کسی به یاد من نبود

دنبال رد پای تو منو به انتها رسوند

افتادم از چشم خدا ، شکسته بال لحظه هام

تکیه کرده غم دنیا ، رو دل خسته ی تنهام

منم اون که مونده پاییز ، زیر بارون جدایی

تو منو ببخش ندارم جز تو هیچ کسی تو خدایی..................


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, - 12:28 قبل از ظهر

 خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه 

خداحافظ...



خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ همین حالا


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:59 بعد از ظهر

میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

 

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم


بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

 

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

 

 

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

 

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:56 بعد از ظهر

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم



نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:51 بعد از ظهر

اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند...

من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.

منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!

و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها میحرفی و وقتی اس ام اس هایی من نمیآیند میگفتی

لابد حافظه پر شده است!!!!

همه رفتنی أند و فقط چند روزی تو را میخواهند.

من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:25 بعد از ظهر
 
 

 

نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

 

 
مینویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست

 

 

براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

 

 

چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

 

 

براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

 

 

 

 
 
 
 
براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
 

 

 


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:8 بعد از ظهر

می آیی‌ قایم باشک بازی کنیم؟
من چشم بر زیبایی‌ تو بگذارم
و تو
آرام در آغوشم پنهان شو!
 

        افسوس .........................؟


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:3 بعد از ظهر

 وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت....................


نويسنده دل شکسته ...

 



ارسال شده در جمعه 2 / 12 / 1391برچسب:, - 5:0 بعد از ظهر

 به اخر خط رسیده بودم باید بهش ثابت میکردم که دوسش دارم.
خیلی عصبانی بودم گفت اگه دوسم داری رگتو بزن.!!؟؟
گفتم مرگ و زندگی دست خداست.؟
گفت دیدی دوسم نداری .؟
خیلی بهم برخورد تیغ رو برداشتم و رگمو زدم .
وقتی تویی اغوش گرمش جون میدادم اروم زیرلب گفت اگه دوسم داشتی تنهام نمیگذاشتی.؟

                 (ف) ...


نويسنده دل شکسته ...