ارسال شده در پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, - 3:17 بعد از ظهر
چقدر صدات کنم خدا...
یه جایی که تا برسی ، میگن که دیره و برو
میگن اگه صداش کنی ، به قلب تو سر میزنه
چقدر صدات کنم خدا... بیا که پایان منه
تو گریه ی ستاره ها سر رو جاده ها می ذارم
نمیاد صدای پات رو به آسمون می بارم
من نشستم بعد پایان ، تو بیا منو شروع کن
شمعی تنها رو به بادم تو غروب من طلوع کن
پنجره ی امیدم رو ، روبه خدا باز می کنم
اونم منو نمیبینه ، گریه رو آغاز میکنم
تو التهاب گم شدن کسی به یاد من نبود
دنبال رد پای تو منو به انتها رسوند
افتادم از چشم خدا ، شکسته بال لحظه هام
تکیه کرده غم دنیا ، رو دل خسته ی تنهام
منم اون که مونده پاییز ، زیر بارون جدایی
تو منو ببخش ندارم جز تو هیچ کسی تو خدایی..................
نظرات شما عزیزان: